لب چرا. شب چره. نقلی که چون یاران با هم صحبت دارند در مجلس آرند که آن را میخورند و سخن میدارند: به عیش یکدمه احمد مساز با شربت ز نقل لب چره بردار توشۀ جاوید. احمد اطعمه
لب چرا. شب چره. نقلی که چون یاران با هم صحبت دارند در مجلس آرند که آن را میخورند و سخن میدارند: به عیش یکدمه احمد مساز با شربت ز نقل لب چره بردار توشۀ جاوید. احمد اطعمه
هم لقب. لقیب: ای آنکه لقب تاش ثاقب تو هر شب ز فلک اهرمن رماند. انوری. سخن لقب تاش عیسی است، یعنی کلمه ای است که قالب قلب را روح می بخشد. (لباب الالباب عوفی)
هم لقب. لقیب: ای آنکه لقب تاش ثاقب تو هر شب ز فلک اهرمن رماند. انوری. سخن لقب تاش عیسی است، یعنی کلمه ای است که قالب قلب را روح می بخشد. (لباب الالباب عوفی)
چاشنی که برای دریافت مزۀ چیزی کنند. (غیاث). نمک چشه: تا مست بوسه روز جزا افتمت بپا خواهم به لب چشی بنوازی شراب را. ظهوری. بلاست چشمک ساقی و لب چش ساغر حذر که آفت رندان پارسا اینجاست. ظهوری. - لب چش کردن، از چیزی اندکی خوردن از برای استعلام کیفیت و مزۀ آن. (آنندراج) : بوسۀ شیرین دهانان را مکرر همچو قند کرده ام لب چش بشیرینی چو دشنام تو نیست. صائب
چاشنی که برای دریافت مزۀ چیزی کنند. (غیاث). نمک چشه: تا مست بوسه روز جزا افتمت بپا خواهم به لب چشی بنوازی شراب را. ظهوری. بلاست چشمک ساقی و لب چش ساغر حذر که آفت رندان پارسا اینجاست. ظهوری. - لب چش کردن، از چیزی اندکی خوردن از برای استعلام کیفیت و مزۀ آن. (آنندراج) : بوسۀ شیرین دهانان را مکرر همچو قند کرده ام لب چش بشیرینی چو دشنام تو نیست. صائب
نخود و کشمش و انواع میوه های خشک که در مجالس بزم ووقت صحبت با یاران صرف کنند شب چره تنقلات: بعیش یکدمه احمد مساز با شربت ز نقل لب چره بردار توشه جاوید. (احمد اطعمه لغ)
نخود و کشمش و انواع میوه های خشک که در مجالس بزم ووقت صحبت با یاران صرف کنند شب چره تنقلات: بعیش یکدمه احمد مساز با شربت ز نقل لب چره بردار توشه جاوید. (احمد اطعمه لغ)
نخود و کشمش و انواع میوه های خشک که در مجالس بزم ووقت صحبت با یاران صرف کنند شب چره تنقلات: بعیش یکدمه احمد مساز با شربت ز نقل لب چره بردار توشه جاوید. (احمد اطعمه لغ)
نخود و کشمش و انواع میوه های خشک که در مجالس بزم ووقت صحبت با یاران صرف کنند شب چره تنقلات: بعیش یکدمه احمد مساز با شربت ز نقل لب چره بردار توشه جاوید. (احمد اطعمه لغ)